معنی جسور و بی‌باک

حل جدول

جسور و بی‌باک

جاسر


شجاع و بی‌باک

پردل


دلیر و بی‌باک

سخت پیشانی


جسور

جری

گستاخ، بی پروا

مترادف و متضاد زبان فارسی

بی‌باک

بی‌پروا، بی‌هراس، پردل، جسور، دلاور، دلیر، سعتری، شجاع، شیردل، گستاخ، متهور، مترس،
(متضاد) ترسو، جبون، هراسناک


جسور

بی‌باک، بی‌پروا، پردل، شجاع، شیردل، نترس، بی‌آزرم، بی‌ادب، بی‌حیا، پررو، گستاخ، متجاسر،
(متضاد) کم‌دل

فرهنگ عمید

جسور

شجاع، دلیر، بی‌باک،
گستاخ،

فرهنگ معین

جسور

گستاخ، دلیر. [خوانش: (جَ) [ع.] (ص.)]

ترکی به فارسی

جسور

دلیر

فرهنگ فارسی هوشیار

جسور

دلیری کردن، دلیری نمودن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جسور

گستاخ، بی باک، دلیر

کلمات بیگانه به فارسی

جسور

بی باک - دلیر

فارسی به عربی

جسور

تجاسر، جدید، جری، جریی، دعی، صلف، مغامر، مهاجم، نقره، وقح

فرهنگ فارسی آزاد

جسور

جَسُور، دلیر، بی باک، بی پروا،

معادل ابجد

جسور و بی‌باک

310

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری